کد مطلب:224606 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

اما امام چه کرد؟
همان گونه كه گفتیم، امام به مأمون پیغام داد:

«اگر اصراری داری كه نماز عید را من اقامه كنم، من همان طور عمل خواهم كرد كه پیغمبر اسلام در این مورد عمل می كرد.»

مأمون هم پذیرفت، شاید هم واقعا دوست داشت بداند پیغمبر اسلام چگونه عمل می كرده است و خاطره ی سنت او را در عملی كه امام رضا انجام می دهد ملاحظه كند. امام كه قبلا خود را شستشو داده و غسل كرده بود، پیراهن سفید و ساده ای كه از پنبه بافته شده بود بر تن كرد.

عمامه ای سفید بر سر بست كه دو طرف آن از سینه و پشت سر آویزان بود. خود را معطر ساخت. دامن پیراهن را به كمر زد. با پای برهنه به راه افتاد. اطرافیان نزدیك او هم به همین ترتیب عمل كردند و همراه امام به راه افتادند. وقتی به وسط صحن خانه رسیدند حضرت سر به آسمان بلند كرد و با صدای بلند گفت: الله اكبر. همه با هم همین جمله را تكرار كردند.

امام و چند نفری كه با او بودند از خانه كه بیرون آمدند باز هم همه صدا به «الله اكبر» بلند كردند.

بزرگان قوم كه با آن همه جلال و شكوه آمده بودند و در انتظار بیرون آمدن آن حضرت بودند، وقتی برخلاف انتظار خود، امام را با آن وضع ساده و بی پیرایش دیدند، آنان نیز بی اختیار از اسب ها پائین آمدند، ناچار



[ صفحه 48]



كفش ها هم از پاها در آمد. در این موقع برای بار سوم صدای تكبیر جمعیت بلند شد و هر چند قدمی كه می رفتند، باز صدای تكبیر بلند می شد، منظره و شكوه معنوی خاصی ایجاد شده بود. جمعیت انبوه راه افتاد و كم كم ازدحام جمعیت بیشتر می شد.

عده ای جریان را به مأمون گزارش دادند و ضمنا از راه خیراندیشی و یا خودشرینی، به او خاطر نشان كردند كه ادامه ی این امر ممكن است تا پایان نماز و خطبه ها منجر به ایجاد انقلابی گردد و چاره ی آن مشكل باشد!

مأمون هم به دلیلی كه به خاطرش گذشت مصلحت ندید كار با این وضع ادامه پیداكند، این بود كه برای حضرت پیغامی به این مضمون فرستاد:

«این كار كه به این ترتیب ادامه می یابد، موجب ناراحتی و زحمت و خستگی مفرط شما خواهد شد! بنابراین شما دیگر خود را بیش از این به زحمت نیندازید دیگری آن را انجام خواهد داد!!»

حال باید تصور كرد كه در بازگشت آن حضرت از نیمه راه مصلا، چه حالتی برای آن حضرت و برای آن جمیعت پیدا شده بود.

در محلی كه قرار بود این همه انبوه جمعیت با امام نماز بگزارند و به خطبه های آن حضرت كه خاطره ی خطبه های آتشین جدش علی بن ابیطالب را زنده می كرد گوش فرا دهند، یكی دیگر! مراسم نماز!! را انجام داد. امام هم از نیمه ی راه به خانه برگشت در حالی كه ابهت و



[ صفحه 49]



جلالت خاص دیگر در دلها یافته بود.

آری مأمون و اطرافیانش به روشنی دریافتند كه اگر امام با این وضع كه مرتبا جمعیت متراكم تر می شود،نماز را در بیابان، طبق سنت پیغمبر اكرم اقامه نماید، و سپس دو خطبه به دنبال آن ایراد نماید، چه بسا مسائل مهمی پیش خواهد آمد كه نتایج و آثار آن، برای آنان كه قبله و آمالشان مقام و ثروتشان بود و در سایه ی وضع موجود، منزلتی كسب كرده بودند، خوش آیند نبود.

در هر حال زمزمه هایی از گوشه و كنار شروع شد.

در بغداد این زمزمه به صورت حادی ظهور كرد.

ابراهیم بن مهدی، عموی مأمون آهنگ مخالفت را شروع كرد و خطر را گوشزد اهل منافع و صاحبان مقام و ثروت كرد! بهره مندان از اوضاع و احوال موجود، هدف مشتركی یافتند و همه یك جا به صدا و حركت در آمدند.